معاون اول رئيسجمهور طي ابلاغيههايي جداگانه به پنج دستگاه اجرايي، تصويب نامه ستاد فرماندهي اقتصاد مقاومتي ناظر به پروژههاي اولويتدار برنامههاي ملي اقتصاد مقاومتي كه در آن وظايف و تكاليف هر يك از دستگاهها براي اجراي اين پروژهها مشخص شده است را ابلاغ كرد.
سانسور شناسنامه انقلاب؟
بسمالله الرحمن الرحيم در پنجمين سالگرد فقدان آيتالله هاشمي رفسنجاني، درباره اينكه چرا تكاپوئي رسمي و حاكميتي براي بزرگداشت او كه دوست و دشمن عنوان «ركني از اركان انقلاب اسلامي» بودن را شايستهاش ميدانند، صورت نگرفت، سه نوع اظهارنظر ديده شده است. عدهاي گفتند چون با حاكميت زاويه داشت و عدهاي گفتند هاشمي نيازي به چنين تكاپوئي ندارد و گروه سوم گفتند بزرگداشت هاشمي سودي براي حاكميت ندارد و لذا انگيزهاي براي تكاپوي رسمي ايجاد نميكند. كاري به اينكه كداميك از اين سه نظريه درست است نداريم ولي اين واقعيت را نميتوان انكار كرد كه هيچ كشور و ملتي نميتواند ركني از اركان خود را فراموش كند يا به فراموشي بسپارد. بسياري از بزرگان، آقاي هاشمي رفسنجاني را «شناسنامه انقلاب» ناميدهاند. تعبير «نزديكترين يار امام» نيز يكي ديگر از القابي است كه عدهاي از صاحبنظران و مطلعان به آقاي هاشمي رفسنجاني دادهاند. انكار اين واقعيتها نميتواند مشكلي از منكران حل كند كمااينكه مسكوت گذاشتن ياد و خاطره و خدمات اين مرد بزرگ نيز كمكي به آنها نخواهد كرد. آنچه در اين موضوع بسيار مهم است و كسي نميتواند به مصاف آن برود اينست كه افتخارات هيچ ملتي را نميتوان انكار كرد يا به فراموشي سپرد. علاوه بر اين، تلاشهاي رسمي براي ناديده انگاشتن بزرگان به عكس خود تبديل ميشود كمااينكه تبليغات افراطي نيز ضدتبليغ ميشود و نتيجه عكس ميدهد. بنابراين، نبايد نگران فقدان تكاپوي رسمي براي بزرگداشت آيتالله هاشمي رفسنجاني بود. چه بخواهند و چه نخواهند آقاي هاشمي رفسنجاني بخشي از تاريخ انقلاب اسلامي و تاريخ ايران است كه با برجستهترين خطوط و حروف نوشته شده و هيچ قدرتي نميتواند آن را زايل كند. اينكه ميبينيم به جاي تكاپوي بزرگداشت، تكاپوئي براي طرد كردن و از چشم انداختن او در جريان است، خود نشانه مطرح بودن و غيرقابل انكار بودن اوست. هرگز با كسي كه نيست دشمني نميكنند، نفس دشمني كردن نشانه وجود كسي است كه ديده ميشود و ديدن او موجب نگراني كساني است كه خود را مكلف به دشمني كردن با او ميدانند. در كنار اين واقعيتها، دو نكته بسيار روشن را ميتوان ديد كه يكي باعث خوشحالي است و ديگري قابل تامل. نكته اول اينست كه تكاپوي غيررسمي براي زنده نگهداشتن ياد و خاطره آيتالله هاشمي رفسنجاني نه فقط در سالروز فقدان وي بلكه در تمام فصول جريان دارد. وقتي بحران داخلي پيش ميآيد، ميگويند جاي هاشمي رفسنجاني خالي كه مرد بحرانها بود و اگر الآن در ميان ما بود اين بحران را مهار ميكرد. وقتي خارجيها بحران ميآفرينند، گفته ميشود اگر هاشمي رفسنجاني بود ميدانست چگونه بايد با آن برخورد كرد و يا اصولاً اجازه نميداد چنين بحراني به وجود بيايد. وقتي سخن از دفاع مقدس به ميان ميآيد كسي نميتواند قطعهاي از آن را بدون يادآوري نقش هاشمي رفسنجاني توصيف كند، حتي رسانه ملي هم ناگزير است نقش او را يادآوري كند و اگر نكند توسط مردم سرزنش ميشود كه چرا واقعيات دفاع مقدس را سانسور ميكند و اصولاً بدون هاشمي رفسنجاني، گزارشهاي رسانه ملي ناقص ميمانند. همهي ما طبعاً حق داريم هاشمي را هم نقد كنيم، اما بايد توجه داشته باشيم كه نقد با نفي تفاوت دارد. در قانونگزاري، در اجرائيات، در تحكيم سياست خارجي، در عمران و آباداني، در صنعت، در صنايع دفاعي، در حمايت از حقوق كارگران، زنان، حقوق شهروندي و در زيرساختهاي كشور كسي نميتواند نقش هاشمي رفسنجاني را انكار كند. چنين شخصيتي را نه كسي ميتواند به ياد نياورد و نه كسي ميتواند سانسور كند. همين واقعيت است كه باعث خوشحالي حقطلبان است. نكته دوم كه قابل تامل است اينست كه چرا با چنين شخصيت برجسته و تاثيرگذار و خدومي، رفتار خصمانه ميشود؟ در كشورهاي آزاد، براي مطرح كردن افراد برجسته برنامهريزيهاي فوقالعادهاي صورت ميگيرد تا الگوئي براي نسلها باشند و افتخاري براي كشورشان ثبت شود. ما با سانسور كردن افتخارات خودمان و برخورد خصمانه با آنها چه هدفي را دنبال ميكنيم؟ اين سياست، علاوه بر اينكه جواب نميدهد، بازخورد منفي آن گريبانگير خودِ عاملان اين سياست ميشود. آنها بايد بدانند شناسنامه انقلاب را نميتوان سانسور كرد.