غلامرضا مصباحيمقدم عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام گفت: دلبستگي دولت به غرب بسيار روشن است، سند همكاري 25 ساله با چين هم بعد از اين بود كه رهبر انقلاب پيام خاصي و فرد خاصي را(به چين) فرستادند و با رئيس جمهوري چين گفتوگو كردند. تا پيش از اين، اين عزم در رفتار دولت ما ديده نشد.
به گزارش عصر ايران، غلامرضا مصباحي مقدم، عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام گفتگويي با روزنامه ايران انجام داده است كه مهمترين بخشهاي آن در ادامه به نقل از فارس از نظرتان ميگذرد.
- امروز شرايط اقتضا ميكند تا اميد به جامعه تزريق شود، زيرا اگر نااميدي حاكم شود، امكان بهم ريختگي اجتماعي وجود دارد. به اين دليل كه امروز از تورم و بيكاري بالا، نوسان قيمتها و فقر گسترده در جامعه رنج ميبريم و تحريم و كرونا هم به اين مسائل اضافه شدهاند، اين مجموعه اوضاع بسيار نگرانكننده و تنش آفريني به وجود آورده است كه مسئولان كشور هم اين نگراني را داشته باشند و به فكر اصلاح بيفتند. اما سؤال اين است كه آيا اميدي براي اصلاح وجود دارد؟ چطور ميتوان پيام يا سيگنال مثبتي مبني بر بهبود شرايط براي جامعه فرستاد؟
- در جلسه گذشته كميسيون زيربنايي مجمع تشخيص، مطرح كردم كه باوجود قرارداشتن در اين شرايط ناگوار، جاي نااميدي نيست و ميتوان شرايط را اصلاح كرد. اما اين اصلاح، الزامات و شرايطي دارد. نخست اينكه مديريت كشور اين باور كه بخواهد مشكلات را با رويكرد به حمايت غرب حل كند، از ذهن خود خارج كند. تجربه دوره اخير به ما نشان داد كه نميتوانيم نسبت به رويكرد تعاملي و مثبت و همكاري غرب با ايران دل ببنديم. منظور من قطع رابطه نيست، اما دل نبنديم و بنا را بر اين بگذاريم تا از ظرفيتهاي كشور استفاده كنيم.
- ظرفيت نخبگي جوانان ما يكي از اين ظرفيتها است كه بايد استفاده كنيم. ظرفيت ديگر كشور انرژي است كه بدرستي از آن بهرهبرداري نميكنيم، ديگري ظرفيت منطقه يا همسايگان است، اوراسيا، ارتباط با چين يا روسيه. ارتباط ايران و چين ميتواند بسيار راهگشا باشد.
- مسأله ديگر استفاده از پول دوجانبه ايران و كشورهاي طرف تجارت ما است كه ما را از ارزهاي جهان بينياز كند. كنار گذاشتن نفت از بودجه عمومي به طور كلي و اتكا به درآمدهاي مالياتي راهكار ديگر است. امروز حدود 50 درصد اقتصاد كشور ماليات نميدهد، زيرا ماليات بر عايدي سرمايه نداريم، درحالي كه ماليات بر عايدي سرمايه بهعنوان تجربهاي كه در 170 كشور اجرا ميشود، ميتواند جلوي رشد قيمت ارز، طلا و مسكن را بگيرد، اساساً با ماليات بر عايدي سرمايه ميتوانيم هزينههاي عمومي را تأمين كنيم. اگر اين اتفاقات بيفتد جلوي رشد نقدينگي هم گرفته ميشود و پول ملي ما تقويت ميشود كه در اين صورت، دلگرمي مردم به پول ملي بيشتر شده و تقاضاي ارز هم كاهش مييابد.
- واقعيت اين است كه اين دلبستگي (به غرب) بسيار روشن است. گاهي ميخواهيم تنش زدايي كنيم، به اين معني كه آنچه منشأ نگراني بيگانگان شده است را برطرف كنيم كه اين نيازمند شفافسازي است، مانند آنچه در مسأله هستهاي رخ داد و اتفاقاً نظارت پياپي و پرحجم آژانس بينالمللي انرژي اتمي حكايت از اين دارد كه شفافسازي كرديم. اما وقتي سخن از ارتباط با امريكا و اروپا ميشود، ما وعده باغ سبز و سرخ ميدهيم، وعده بهبود شرايط اقتصادي و اجتماعي كشور ميدهيم، اين وعده دادنها حكايت از نوعي دلبستگي است.
- همين امروز ما ميخواهيم با چين رابطه راهبردي داشته باشيم، اما حتي چين هم نبايد الگوي عجيب و غريبي تلقي شود كه از نوعي دلبستگي حكايت كند، بلكه اين روابط هم روابط اقتصادي و سياسي يا صرفاً روابط جامع است. نبايد اين احساس به مخاطب دست بدهد كه احساس كنيم در باغ سبزي به روي ما گشوده ميشود. اگر هم بواقع (دولتمردان) چنين نگاهي (به غرب) نداشته باشند، از رفتارشان چنين امري برداشت ميشود كه به غرب تعلق خاطر دارند.
- درحالي كه واقعيت اين است كه با بهبود رابطه ما با غرب يا امريكا، مشكلات ما حل نميشود، به اين دليل كه ايران جزو حلقههاي نظام سرمايهداري نيست و چون اين طور نيست، انتظار نداشته باشيم در باغ سبزي به روي ما گشوده ميشود. اما ما با اين وضعيت، اكنون جامعه را در حالت صبر و انتظار نگه داشتهايم. بنابراين رفتار دولتمردان ما گاهي نشانه اين است كه ما نسبت به ارتباط ويژه با غرب دلبستگي داريم. كه همين ارتباط ويژه با غرب باعث ميشود چين از ما حالت رميدن پيدا كند و سرمايهگذاري اي كه ميخواست، انجام ندهد.
- اين امر (سند همكاري 25 ساله با چين) هم بعد از اين است كه رهبري پيام خاصي و فرد خاصي را (به چين) فرستادند و با رئيس جمهوري چين گفتوگو كردند. تا پيش از اين، اين عزم در رفتار دولت ما ديده نشد؛ چه نسبت به چين، چه نسبت به روسيه. طبعاً اين دو كشور هم تا كشوري با آنان ارتباط راهبردي نداشته باشد، روابطي نخواهند داشت.
- مگر چين هم جداي از دنيا است؟ مگر ميخواهيم با دنيا قطع ارتباط كنيم؟ اتفاقاً اين يكي از اتهاماتي است كه مرتب مطرح ميشود كه «ما نميتوانيم در قطع ارتباط با دنيا زندگي كنيم» چه كسي گفته است با دنيا قطع رابطه كنيم؟ حتي با امريكا هم ما قطع رابطه نكرديم، اين امريكاييها بودند كه رابطه سياسي خود را با ايران قطع كردند.
در برجام كه انعطافي نشان داده شد و قرار شد مذاكره صورت بگيرد تا تحريمها برداشته شود، براي اين بود كه روابط ايران و غرب كه به نحوي قطع شده بود، تعديل و اصلاح شود. پس انعطاف به خرج داده شد، اما آنان به جاي اينكه استفاده درست كنند، اين تصور در آنان ايجاد شد كه ما در موضع ضعف هستيم و بنابراين ميتوانند هرچيزي را به ما تحميل كنند و متأسفانه ديديم كه تحريمها درنهايت تشديد شد. به نظر ميرسد نوعي ذوق زدگي در اظهارات مسئولان ما درباره برجام اتفاق افتاد كه اين مسأله دشمن را از امضاي اين توافقنامه پشيمان كرد. (دشمنان) با خود گفتند پس معلوم ميشود ما خيلي باختيم و ايرانيها خيلي بردند، بنابراين ورق را برگردانيم و ورق را هم برگرداندند.