عصر ايران؛ مازيار آقازاده - اعلام خروج آمريكا از سوريه و خروج نزديك به نيمي از 14 هزار نظامي آمريكايي از افغانستان از جمله رويدادهايي بوده كه در روزهاي گذشته در محور بحثها و تحليلها و گزارشهاي رسانههاي بينالمللي قرار داشته است.
توضيح اينكه ترامپ در جريان گفتگوي 10 روز پيش خود با اردوغان به يكباره به اين تصميم رسيده و اين در حالي بوده كه بر اساس گزارش برخي رسانههاي آمريكايي او براي گفتگوي تلفني با همتاي تركيهاي خود، ليستي از پيشنهادهاي متعدد از جانب مشاوران امنيتي و سياسي خود روي برگه در دست داشته اما ظاهرا مسير گفتگوي او و اردوغان به سمت مورد نظر اردوغان رفته و ترامپ "بهيكباره" در فرازي از گفتگو، تصميم خود را به اطلاع اردوغان رسانده و جمله طلايي" سوريه براي شما" را به زبان آورده و آن گونه كه خبرگزاري آسوشيتدپرس از پشتپرده اين گفتگو منتشر كرده، اين چرخش لحن و موضع به قدري ناگهاني بوده كه حتي اردوغان را به صرافت اين انداخته كه به همتاي آمريكايي خود بگويد: عجولانه تصميم نگيرد.
همين تصميم و استعفاي دو مقام ارشد آمريكايي پس از اين اتفاق ( "جيمز ماتيس" وزير دفاع و "مك گورك" نماينده آمريكا در ائتلاف جهاني مبارزه با داعش) نشان ميدهد اين تصميم نيز همانند دهها تصميم ريز و درشت و خرد و كلان ديگر در 2 سال گذشته از تصميمهاي ناگهاني و بدون مشورت ترامپ اما در چارچوب شعارهاي انتخاباتي او بوده است.
ترامپ در 24 ماه گذشته هرچه كرده و نكرده در چارچوب شعارهاي انتخاباتياش بوده است. او اصرار عجيبي دارد تا به طبقه حاميان خود حالي كند كه رييس دولت و اساسا سياستمداري متفاوت با همه روساي دولتهاي آمريكا در تاريخ نه چندان طولاني اين كشور است و اين وجه تمايز "صادق بودن با مردم و عمل به وعدههاي انتخاباتي و پايبندي به ميثاقي است كه او در طول دوران كارزار انتخاباتي رايدهندگان خود را با آن شعارها دور خود جمع كرده است."
بسياري از ناظران و تحليلگران طي روزهاي گذشته و پس از اعلام تصميم خروج نيروهاي آمريكايي از سوريه و بخشي از نيروهاي آمريكا از افغانستان به تحليل اين رويداد پرداختهاند و دلايل متعددي را با تكيه بر شواهد متعدد در تحليل اين رويداد برشمردهاند.
به طور كلي تحليلها در اين باره به دو دسته تقسيم ميشود:
1- فرار بي برنامه آمريكا از منطقه: گروه زيادي از ناظران حتي بخش عمدهاي از تحليلگران و مقامات و سناتورها و سياستمداران آمريكايي ضمن تقبيح اقدام ترامپ در صدور دستور خروج فوري نيروهاي آمريكايي از سوريه، اين اقدام را به ضرر امنيت ملي آمريكا دانسته و يك پيروزي و دستاورد براي روسيه، ايران و بشار اسد دانستهاند.
سناتور ارشد جمهوريخواهي همچون "ليندسي گراهام" كه خود حامي ترامپ است در اين جرگه محسوب ميشود. او بارها ضمن انتقاد از اين تصميم ترامپ گفته است اين كار آمريكا به معناي يك پيروزي بزرگ براي ايران و روسيه در منطقه است.
سناتور دموكرات آمريكايي "كريس كونز" نيز در اين باره گفته است: اين كار ترامپ يك هديه كريسمس به رهبران ايران و روسيه است."سناتورهاي ارشد جمهوريخواه و دموكرات ديگر نيز اظهاراتي مشابه در انتقاد از اين تصميم ناگهاني ترامپ بر زبان آوردهاند.
به طور كلي در چارچوب اين نگاه، خروج نيروهاي نظامي آمريكا از منطقه يك اقدام و تصميم عجولانه و بدون چارچوب استراتژيك مشخص تصوير ميشود كه برنده آن كشورهاي رقيب يا متخاصم با آمريكا همچون روسيه و ايران و گروههاي حامي اين دولت ها در منطقه است و اين اقدام منجر به تضعيف جايگاه متحدان سنتي آمريكا در منطقه خواهد شد.
2- طرحي پشت پرده: اما در دسته ديگر از تحليلها، اين تصميم فوري ترامپ از نگاه و در چارچوب استراتژيك تحليل و تعبير ميشود. البته وزن اين تحليلها به اندازه وزن تحليلهاي در چارچوب دسته اول نيست، اما كم نيستند ناظران و تحليلگراني كه معتقدند پشت اين تصميم علتهايي خوابيده است كه چندان بوي خوبي از آنها به مشام نميرسد.
شاه بيت اين تحليل به آنجايي ختم ميشود كه اين تصميم ترامپ را مقدمه يك نزاع احتمالي در خاورميانه به ويژه بين ايران و ايالات متحده آمريكا ميبينند.
برخي ناظران معتقدند ماه عسل ايران و اروپا بر سر برجام در حال پايان است و با نااميد شدن مقامات تهران از اتحاديه اروپا بر سر برجام، مقامات تهران مجبورند طي هفتهها و ماههاي آتي تصميم سخت احتمالي خود يعني "خروج از برجام" را عملي كنند و دونالد ترامپ با وقوف به اين مساله در حال چيدن صفحه شطرنج نزاع آتي خود با ايران در منطقه است و در اين راستا در صدد بازچيني نيروهاي آمريكايي در اطراف ايران به گونهاي است كه كمترين آسيبپذيري و بيشترين امكان "آفندي و پدافندي" عليه ايران در صورت يك رويارويي احتمالي نظامي را به آمريكا بدهد.
ترامپ در كاخ سفيد/عكس آرشيوي/NBC
به همين منظور و در راستاي اين تحليل، دولت ترامپ با تصميم به جابجايي نيروهاي نظامي آمريكا از اطراف ايران ميخواهد "گوشتهاي آمريكايي را از دَمِ توپ ايران" دور كند و امكان استقرار مجدد آنها را در مناطقي كه قادر باشند با تهديد هاي ناشي از ايران بيشتر و بهتر مقابله كنند، فراهم كتد.
اين ناظران ورود دوباره يك ناوهواپيمابَر آمريكايي به منطقه همزمان با رزمايش كم سابقه تهاجمي – دفاعي سپاه پاسداران در خليج فارس را از نيز از شواهد و دلايل آماده شدن دو طرف براي يك رويارويي احتمالي نظامي ميبينند.
اين ناظران البته هيچ اشاره نميكنند كه ايران و ايالات متحده آمريكا نزديك به 4 دهه گذشته همواره آماده رويارويي نظامي بوده و حتي گاه به صورت محدود در خليج فارس "پنجه در پنجه" شدهاند. (جنگ نفتكشها در دهه 1980 و در دوران رونالد ريگان ) از سوي ديگر نه حضور ناوهواپيمابَر آمريكا در منطقه خليج فارس اقدامي عجيب و غريب است – اساسا غيبت 7-8 ماهه اخير ناوهاي هواپيمابر آمريكا در خليج فارس بسيار عجيب بوده است تا اينكه يك يا چند ناو هواپيمابر آمريكا در اين منطقه باشد - و نيز رزمايشهاي سپاه پاسداران و يا ارتش جمهوري اسلامي ايران در منطقه خليج فارس نيز بر اساس جدول زماني مشخص و با نظرداشت تهديدهاي متنوع نظامي و امنيتي در حال تغيير عليه ايران همواره امري رايج و متداول بوده است و مبنا قرار دادن اين مسايل به عنوان شواهدي براي رويارويي احتمالي ايران و آمريكا چندان مطابق با واقعيت نيست مضاف بر آن ايران و آمريكا دستكم در 4 دهه گذشته همواره نحوه حضور نظامي خود در خليج فارس را بر اساس احتمال يك رويارويي تنظيم كردهاند، رويارويي مستقيمي كه شايد هيچ گاه اتفاق نيفتد اما در مسايل امنيتي – دفاعي همواره احتمالها – ولو اندك- در نظر گرفته شده و متناسب با آن برنامهريزي ميشود.
حال سوال اصلي اينجاست كه چرا ترامپ چنين تصميمي را درباره خروج از سوريه و افغانستان گرفته است؟
به گمان نگارنده اين سطور، نه جنگ سرد بين ايران و آمريكا امري جديد است و نه اينكه شخصيت ترامپ به عنوان رييس دولتي متفاوت در تاريخ سياسي آمريكا براي رسانهها و محافل سياسي و تحليلگران ناشناخته مانده است، بنابراين حمل كردن تحليلهاي استراتژيك بر تصميم اخير ترامپ كمي زيادهروي است.
ترامپ در 24 ماه گذشته "واو به واو" در حال عملي كردن – دستكم ظاهري- شعارهاي انتخاباتي خود است. يكي از اين شعارها مساله خارج كردن آمريكا از هر منطقه و هر حوزه هزينهزا براي اين كشور بوده است.
او يك خط كش – شايد بهتر است گفته شود "چرتكه" – به دست دارد كه هر امر داخلي و بينالمللي و اجتماعي و سياسي و فرهنگي و.. را با آن اندازه ميزند و آن: اقتصاد ملي آمريكاست.
شعار "اولويت آمريكا" و احياي دوباره " روياي زندگي آمريكايي" براي شهروندان اين كشور درست يا غلط وجههمت او در دوسال گذشته بوده است و در اين راستا ترامپ تلاش دارد هر گونه هزينه بينالمللي را از زاويه ديد صرفه براي اقتصاد ملي آمريكا ببيند و متناسب با آن تصميم بگيرد.
از همين روست كه بسياري از تحليلگران معتقدند اساسا ترامپ در 24 ماه گذشته فاقد يك استراتژي منسجم و مشخص در زمينه مسايل مربوط به سياست خارجي آمريكا بوده است. او از هر گونه هزينه اضافي بر آمريكا در مسايل مرتبط با سياست خارجي و بينالملل، گريزان است و در نقطه مقابل تلاش ميكند سياست خارجي و بينالمللي آمريكا را بر اولويت دستاوردهاي اقتصاد ملي سامان دهد.
او براي مثال به رغم حادثه قتل "جمال خاشقجي" در كنسولگري سعودي در شهر استانبول تركيه، بارها و بارها تاكيد كرد كه قراردادهاي چند ده ميليارد دلاري دولت خود با دولت سعودي را قرباني تنبيه حاكمان سعودي نخواهد كرد.
او از بسياري از پيمانهاي جهاني و قراردادهاي منطقهاي و سازمانهاي بينالمللي خارج شده است و ابايي از اين ندارد كه دولت ايالات متحده آمريكا نخستين عضو دايم در تاريخ شوراي امنيت باشد كه ديگر كشورها را به خاطر عمل به يك قطعنامه تصويبي اين شورا (قطعنامه 2231 در تاييد برجام) تنبيه ميكند.
بنابراين عدم انسجام در سياست خارجي و حتي گاه وجود تناقض در بخشهايي از آن در دوران آمريكاي ترامپ چندان عجيب و غيرمعمول نيست و بر همين اساس پوشاندن لباس "استراتژي " روي بسياري از تصميمهاي شخصي و "دمدمي مزاجانه " ترامپ، چندان پايه قوي ندارد و به قول مولانا" پاي اين چنين استدلالهايي سُست و چوبين و گاه گمراه كننده خواهد بود.
از ياد نبايد برد كه پس از تصميم فوري اخير ترامپ درباره سوريه و افغانستان دو تن از ارشدترين مقامات دولت آمريكا از جمله وزير دفاع استعفا كردند و بسياري از ارشدترين سياستمداران آمريكا حتي كساني كه حامي ترامپ محسوب ميشوند از تصميم او انتقاد كردهاند و اين شواهد خود گوياي بالا بودن عامل "شخصيتي" در تصميم اخير ترامپ در مقايسه با ديگر عوامل سيستمي است.
تازماني كه ترامپ در كاخ سفيد حضور دارد احتمال اتخاذ هر تصميمي از دولت آمريكا ميرود- كه رويارويي نظامي احتمالي بين ايالات متحده آمريكا و ايران نيز از جمله اين احتمالات است كه با سياستهاي خصمانه اخير آمريكاي ترامپ عليه ايران احتمال آن بيش از گذشته شده است - اما بايد توجه داشت در تحليل تصميمات آمريكاي ترامپ بايد به "فاكتور" شخصيتي و منافع شخصي ترامپ بيش از ديگر عوامل، اهميت و اولويت داد.