جله آمريكايي "ويك" در مطلبي با اشاره به اقدام آمريكا در ترك شمال سوريه و حمله ارتش تركيه به مناطق كردنشين سوريه، پيش بيني كرده است كردهاي سوريه به سمت ايران متمايل شوند.
به گزارش عصرايران، "نوح ميلمن" با انتشار مقاله اي در هفته نامه آمريكايي ويك نوشت: دونالد ترامپ سرانجام دست به كاري زد كه منجر به نااميدي بسياري از اطرافيان وي شد. رئيس جمهور عملا به تركيه براي حمله عليه مواضع يكي از نزديكترين متحدان ما در جنگ با داعش چراغ سبز نشان داد. اين اقدام ترامپ موجب اعتراضات گستردهاي در طيفهاي مختلف از رهبران "آوانجليست" گرفته تا سناتورهاي جمهوريخواه شد.
عصبانيت مخالفان اين تصميم كاملا قابل درك است، اما هيچ كس نبايد از اين اقدام شگفتزده شده باشد چرا كه با توجه به روحياتي كه از ترامپ سراغ داريم چنين اقدامي اصلا دور از انتظار نبود. ترامپ ماهها است كه نسبت به خروج از سوريه ابراز تمايل كرده، او حتي پيش از اين در حوزه تجارت هم سابقه وفاداري و همدلي چنداني نسبت به شركايش نشان نداده است. رضايت او از اقدام تركيه و درك منافع اين كشور دقيقا همان كاري است كه وي در ماجراي دخالت سعوديها در يمن نيز انجام ميدهد. در هر دو اين موارد، او با همراهي كردن يك قدرت منطقهاي قيام مردماني از كشورهاي همسايه اين كشورها را سركوب كرد، كشورهايي كه از سرايت اين قيامها به خاك خودشان ميترسيدند.
البته اين مقايسه ممكن است كمي عجيب به نظر برسد، چرا كه كردها سالها همپيمان شماره يك آمريكا بودهاند، در حالي كه "حوثيها" عملا دشمن آمريكا به حساب آمده و حتي به ايران نسبت داده ميشوند. علاوه بر اين، آمريكا به طور جدي از جنگ عربستان عليه يمن حمايت كرده، در حالي كه در برابر تركيه چنين موضع محكمي نگرفته و تنها اعلام داشته كه ما از مسير نيروهاي ترك خارج ميشويم. در اين بين سعوديها با عملكرد خود حوثيها را به مراتب بيشتر از آنچه در ابتدا بود به ايران نزديك كردند، در ضمن حمايت اوليه آمريكا از جنگ يمن به مراتب كمتر از آن چه بود كه امروز ترامپ در قبال اين درگيري از خود نشان ميدهد.
به زودي خواهيم ديد چه اتفاقي براي كردهاي سوريه رخ ميدهد، اما بي شك كنار كشيدن ما از منطقه باعث ميشود كردها به دنبال حاميان منطقهاي قابل اطمينانتري بگردند و چه كشوري بهتر از ايران!
در وهله اول نبايد فراموش كرد كه تلاشهاي مداوم آمريكا براي مهار يا حتي سرنگوني حكومت ايران علت اصلي حضور ما در سوريه بوده است. پيش از ظهور داعش، خود آمريكا درگير جنگي نيابتي براي سرنگوني دولت سوريه به نفع مجموعهاي از گروههاي مخالف بود، گروههايي كه اتفاقا بسياري از آنها را اسلامگرايان اهل سنت تشكيل ميدادند. همه ميدانيم كه هدف اين تلاش آمريكا بيش از آنكه استقرار دموكراسي در سوريه بوده باشد تلاشي براي كاهش نفوذ و قدرت ايران بوده است چرا كه با سرنگوني اسد جمهوري اسلامي عملا يكي از متحدان موثر خودش را از دست ميداد. داعش آنقدر خطرناك به نظر ميرسيد كه ما حاضر به تحكيم قدرت اسد براي مقابله با آن شديم و حالا براي پيگيري اولويت قبلي ما براي جايگزيني رژيم اسد نياز به ايجاد مخاطرات جديدي براي وي است.
كردها بهترين متحدان ما در مبارزه با داعش به حساب ميآمدند چرا كه از انسجام مطلوبي برخوردار بودند، جدا از اين مساله در آن مقطع هيچ نيروي بهتري وجود نداشت كه بتوان روي آن حساب باز كرد. در مجموع كردها يك نيروي واقعاً مستقل در درگيريهاي سوريه بودند به همين خاطر پيروزيهاي آنها اصلا به منزله پيروزي اسد يا ايران به حساب نميآمد.
طبيعي بود كه همراهي با كردها در آن مقطع به معناي دور شدن از تركيه بود چرا كه اين كشور دهههاست در حال جنگ با شورشيان حزب كارگران كرد (پ ك ك) است. در نتيجه، انتظار ميرفت حتي پس از غلبه بر داعش، سربازان آمريكايي همچنان براي جلوگيري از مداخله تركها و افزايش نفوذ ايران در شمال سوريه در اين منطقه بمانند.
بر اساس آنچه گفته شد هيچ توجيه طبيعي براي پايان حضور آمريكا در اين منطقه وجود نداشت، كردها از اكثر كشورهاي منطقه بهتر هستند: آنها يك گروه قومي متمايز به حساب ميآيند كه در كشورهاي مختلف بعضا حقوقشان هم نقض شده است، مردمان كرد به صورت ذاتي از هويت و روحيه رزمي بسيار خوبي برخوردارند كه در مبارزه آن را به كار ميگيرند. با وجود اين روحيه و پيروزيهايي كه آنها براي كشورهاي ديگر به ارمغان آوردهاند خودشان هرگز نتوانستند كشور مستقل خود را ايجاد كنند. كردها شايد براي داعش يك رقيب سرسخت بوده باشند، اما بدون شك ياراي مقاومت در برابر قدرتي منطقهاي مثل تركيه را ندارند و به همين خاطر است كه يك حامي قدرتمند فرا منطقهاي مثل آمريكا بايد از آنها حمايت كند.
مسلما ايفاي چنين نقش حمايتگرانهاي از سوي آمريكا براي طرفداران داستانهاي عاشقانه ماجراي جذابي است، اما در عالم واقع چندان منطقي به نظر نميرسد چون حمايتهاي بلندمدت آمريكا از كردها در برابر كشورهاي ديگر منطقه ميتواند تبعات خاصي را هم به همراه داشته باشد.
با اين وجود واقعيت اين است كه آمريكا در موارد بسياري پيش از آنكه ما واقعا ديگر منافعي در حمايت از يك كشور يا گروهي نداشته باشيم به آنها پشت كرده است. به عنوان مثال موضوع لهستان را در جنگ جهاني دوم به ياد بياوريد كه چگونه عدم حمايت آمريكا از آن تنها براي درگير نشدن در جنگي بزرگ منجر به اشغال خاك آن كشور و در نهايت جنگ جهاني دوم شد.
اگرچه ترامپ نشان داده كه برخلاف بسياري از هم حزبيهايش خواهان جنگ نيست و حتي از آن ميترسد، اما سياستهاي اخير واشنگتن، چه حمايت ابتدايي از كردها و حالا پشت كردن به آنها نشان از اين دارد كه آمريكا امروز به شكل عجيبي مشتاق يك جنگ ديگر است. شايد امروز دليل منطقي ما براي پشتيباني از جنگ عربستان سعودي در يمن و حمله تركيه به سوريه اين باشد كه هر دوي اين كشورها جزو رقباي منطهاي ايران محسوب ميشوند. با اين وجود اگر واقعا استراتژي ما اين باشد بايد بگوييم كه اين بار هم حمايت از تركها براي حمله به مواضع "يگان هاي مدافع خلق" مانند جنگ فاجعه بار يمن، منجر به اين ميشود كه كردها به آغوش ايران پناه ببرند، دقيقا همانطور كه حوثيها بردند!
دولت آمريكا اگر كمي باهوشتر بود ميبايست اين موضوع را پيش بيني ميكرد و به آنكارا هم نسبت به خطرات نزديكي كردها به ايران هشدار ميداد. شايد حتي بهتر بود براي ايجاد تعادل بين منافع تركيه و ايران براي استقلال كردها فضاسازي ميشد. البته فضاسازي براي استقلال كردها مستلزم اين است كه جايگاه ايران از سوي آمريكا به عنوان يك از بازيگران اصلي منطقه به رسميت شناخته شود.
به هر روي تا زماني كه سياستهاي خصمانه ما عليه ايران ادامه داشته باشد و اين كشور در كانون توجهات ما در منطقه باشد، ما دو راه بيشتر نداريم يا از روش هاي خصمانه كشورهايي مثل عربستان و تركيه عليه كردها و يمنيها حمايت كنيم يا اينكه با حضور نظامي در منطقه سربازان خودمان را در معرض خطر قرار دهيم.
منبع: هفته نامه "ويك"(نسخه آمريكا)/ 11 اكتبر 2019